این روزها اصلا حواست به من نیست …

دیگر خبری از من نمی گیری …

اما با این حال درکت می کنم....

با “ او ” بودن تمام وقتت را گرفته است !

حـرف تــازه ای نـدارم …

فقـط ….

خـزان در راه اسـت …

کلاه بگـذار ســر خـاطــراتی که یـخ زده اند ،

شـاید یـادت بیـافتد …

جیب هـایت را …

وقتـی دست هـایم مهمـانشـان بـودنـد …

می خواهم گیاه خوار شوم از دستت...

بس که مرا خر فرض کردی!!!
 

جلو کوه داد بزنی‌ محبت بر میگرد محبت!

تو از سنگم کمتری؟؟

و تنهـــا همـــــــــــدرد یک لیوان نسکافــــــــه داغ!

تا عـــطرش مرا از دردهایم فــــــــــارغ کند ..

چه سخـــــت است نه؟!

وقتی که بــــوی عـــــطر تــنــی نیست

تا تسکین درد هایت باشد؛

آدم به عـــــطر یک لیوان نسکــــــــــــافه دل ببندد…!

یه وقتــــــایی هست که جواب همه نگرانیـــات و دلتنگیات

میشــه یه جمله

که میکوبن تو صورتــــت

“ بهم گیر نـــــــده، حوصله ندارم “
 

خیلی وقتها خیلی دیر آدمهای اطرافت را میشناسی …

آونوقت تازه یاد میگیری به خیلی ها بگویی “لطفا جلوتر نیا”

خوب که با خودم فکر میکنم میبینم

این همه نبودنت

این همه نداشتنت

خیلی هم تقصیر تو نیست !

من قانون بازی را بلد نبودم …

تو بهتر از هر کسی می دونستی من چقدر سیب سرخ دوست دارم ، یه سیب سرخ

دادی دستم و گفتی : اروم گازش بزن تا قبل از اینکه تموم بشه من بـــــــــــر گشتم .

گفتم : میخوای مثل همیشه چشمام رو ببندم و تا 10 بشمــارم ؟

گفتی نه ! شاید اینبار 10 تا خیلی کم باشه. با چشمــایی که تو هر کدوم یه علامت

سوال بود نگات کردم .

گفتی : تو رو خدا اینجوری نگاه نکن سیب رو که بخوری برگشتم.

گفتم : اصلامیخوای برم بخوابم بعد تو هر وقت اومدی بیدارم کنی ؟؟؟

گفتی نه ! و آروم تو دلت گفتی : می تــــــــــرسم واسه همیشه خواب بمونی .

صدات می لرزید ، آروم و قرار نداشتی .

گفتی : پس تا تو سیب رو بخوری من بـرگشتم . گفتم : یادت باشه پس مثل

همیشه گاز ا ول و آخر رو تو باید بزنی. لبخند شیرینی زدی

گفتی : یادتــــــــه چقدر باهم پای اون درخت بزرگ سیب خوردیم ؟

خاطرات برام تازه شد یاد اولین روز آشناییمون پای اون درخت سیب.

من دستم به سیبی که اون بالا چشمک می زد نمی رسید خیـــــــلی تلاش

کردم بازم نشد تا اینکه تو از راه رسیدی و .....

وقتی برای تشکر بهت نــگاه کردم برق چشمات بد جوری منو گرفت . با صدای لرزان

تشکر کردم و تو اروم از اونجا دور شدی .از اون روز هر روز پـــای درخت همدیگرو

میدیدیم . وقتی این خاطرات رو تو ذهنم مرور می کردم انگار تو هم اون روزها رو میدی .

تو هم لبخندی زدی و آهی کشیدی .

گفتم : مثل همیشه اولین گاز رو بزن وآخرین گاز رو برات نگه می دارم تا

وقتی برگردی . آروم نگاهم کردی و یه گاز کوچیک به سیب زدی .

تعجب کردم چرا اینقدر کوچیک ؟؟ انگار نمی خواستی زودتر برگردی و

گاز آخر رو بزنی .

رفتی و گفتی : به امید دیدار . تو که دور شدی من رفتم نشستم

پای اون درخت ، دلم نمیومد به سیب گاز بزنم  . نمی خواستم زود تموم بشه .

میترسم برسم به آخر و تو هنوز نیومده باشی . تن سیب رو با تمام وجود بو کشیدم

بوی خاطراتمون رو میداد آروم به سیب گاز زدم یه کمی تلخ بود انگار همه چیز دست

به دست هم داده بود تا من به آخر سیب نرسم و بفهمم که تو هیچ وقت نمیای .

ارومو پشت هم سیب رو گاز زدم به خیال اینکه تو رو زودتر ببینم قول داده بودم

تکه آخر رو تو گاز بزنی .پس تو کی میای ؟؟؟

آروم تر از دفعه های قبل به آخرین تکه از سهم خودم گاز زدم

محکم توی دهنم نگهش داشتم و حواسم رو جمع کردم که قورتش ندم

می ترسم تکه آخر رو بخورم ولی تو هنوز نیومده باشی . چند ساعت گذشت

و اون تکه سیب هنوز تو دهنم ......

پای ساختمونا رنگی نشستم پر از چراغ های رنگی سهم تو هنوز تو دستمه

تنهایی هام بوی سیب گرفتن . ساختمونای سنگی دلمو خسته کردن

دلم یه درخت سیب میخواد . اما تو هنوز .......
 

من عاشقش بودم ولی اما اگر شاید.......

خودش نخواست.......
.
.
.
.
.
.
اشنا شد.....دوست شد......

مهر شد.....گرم شد..........

عشق شد ........یار شد.......تار شد.......

بد شد........سرد شد.........رد شد......

غم شد......بغض شد........اشک شد.........

اه شد....دور شد.........گم شد.......
.
.
.
.
تمام شد تمام شد..........!!!!!!

گاهی فکر میکنم کار تو "سخت تر" از من است!!

من یک دنیا دوستــــ♥ دارم...

و تـــو ...

زیر بار این عشـ♥ـق قد خم نمیکنی...

ﺍﯾﻦ ﻣﻬﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎ

     ﺑﯽ ﻣﻬﺮﯼ ﺗﻮ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﻩ

ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻓﺼﻞ ﺑﻌﺪ ﻧﻤﯿﺸﻢ

ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺎﻻ ﯾﺦ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﻡ

ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﺁﺩﻡ ﺑﺮﻓﯽ ﺷﺪﻡ !

ﻫﺮ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ

ﺑﺎﺯﯼ،ﺳﺮﻡ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭ...

ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ،

ﺍﻣﺎ ﺑﺪ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﯾﻨﺴﺖ

ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﭘﺮ ﮐﻨﯽ،

ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺒﻮﺩﺷﺎﻥ

ﺑﻪ ﺭﻭﺷﻦ ﯾﺎ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﮏ ﭼﺮﺍﻍ ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﺩ…

گاهی یاد کن مرا

من همانم که اگر ساعتی ، بی خبر بودی از حالم

آسمان را به زمین می دوختی .....!

خیلی از ادمـــــــــــــــــــــــــــــــا
مثــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل
عکــــــــــــــــــــــــــــــس
می موننـــــــــــــــــد
بزرگشــــــــــــون
که کنـــــــی
کیفیتشون
پاییـــن
میاد

ببینمت،گونه هایت خیس است...

باز با این رفیق نابابت

نامش چه بود؟؟؟

اهان !!

باران...

باز با باران قدم زدی؟

هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها...

همدم خوبی نیست برای درد ها...

دردهایت را خیس و خیس و خیس تر می کند!

وفقط دلتنگی ...

بهانه هایت برای رفتن چه بچه گانه بود

چه بیقرار بودی زودتر بروی

از دلی که روزی

بی اجازه وارد آن شده بودی...

هی فلانی !؟

 

من زاده تنهاییم

 

خدا تو را برای “او” نگــــه دارد...

نٌقطــه پایان را كِـــه بگذاری

در اِبتدای ســــــــطر بعدی بـــِــه اِنتظارت نــــِشسته ام

بــِگویی قِصه به ســــــــر رسید

بـــــــــــــا كلاغ همیــــن قِصه

این بار به تو خــــــــواهم رسید !!!!!

دلتنگم نه دلتنگ تو

دلتنگ اینکه یه روزی هوامو داشتی

دلتنگ اینکه هر لحظه به یادم بودی

دلتنگ هر دقیقه شنیدن صدات

دلتنگ تا صبح بیدار موندنت فقط به خاطر اینکه دل من گرفته

دلتنگ اینکه اسممو سوالی صدا کنی...

وابسته شدم به تو ...

 بی آنکه بدانم “ وابستگی ها ”

 وام های کوتاه مدتی هستند با بهره های سنگین . . !

!!همیشه هم دنیا بد نیست

:گاهے یک نفر

با نفس هایشـ♥ــــــ

با نگاهشـــ♥ـــــ

با کلامشـ♥ــــ

با وجودشــ

...با بودنش♥ــ

بهشتے میسازد از این دنیا برایت

...که دیگر بدون او

  !بهشت واقعــے را هم نمیخواهے

☆ساندرا☆

هربار که کودکانه دست کسی رو گرفتم گم شده ام !

ترس من از گم شدن نیست ..

ترسم از گرفتن دستی ست که بی بهانه رهایم کند !

بعضیا از تک پر بودن فقط پرشو یاد گرفتن

بپر با این 

بپر با اون

از من چه میدانی جز رد دود...

مرد بودن به کلفت بودن سینه و بازو نیست. . .

به محکم بودن دکمه شلوارته. . .

که واسه هر هرزه ای باز نشه. . .

مرد بودن به گریه نکردن نیست به گریه ننداختنه. . .

√  بـــوے گنــב خیـانـتْ تمـــام شـہـــر را گـرفتـﮧ!
 

مــرב هـاے ” چشــم چـراטּ ” ،

زنـہــاے ” خـائـטּ ” ،

پـωــر هـاے ” شـهـوت راטּ ” ، 

בختـــر هـاے ” پـول پـرωـتْ ” …

پـسْ چـﮧ شـُـב آבمـیـّ!ـتْ !؟

چیــבטּ یـڪ ωــیــبــ و ایـטּ همـﮧ تقــــاص…!

 ◆ دآد نـَزن!! ►

◆ شـآيـَد.. ►

◆ اَز سـُکوتـت بـفـهـمَـن کـِهـ چـقـَد ►

◆ <<<غـمـ>>> ►

◆ تـو وجـودتـــــــــــــــِهـ! ►

برای فریب دادن ، عده ای را شیر میکنند و عده ای را خر

مواظب باشید حیوان صفت نشوید.

بازنده ، بازنده است چه درنده چه چرنده . . .

چگونه فراموشت کنم وقتی نقشت بر دلم هک شده؟